معمولا بیشتر ما با شنیدن کلمۀ فرقه، تصاویری عجیب و غریب ازیک انجمن مخفی با یک عده آدم عجیب و غریبتر به ذهنمان میرسد که در یک مکان نیمهتاریک در کنار هم مشغول زمزمه کردن وردهایی هستند.
باید به شما بگویم که چنین تصاویری به درد فیلمهای ترسناک و رازآلود میخورند. اگر پا به دنیای واقعی بگذاریم، متوجه میشویم که معنی فرقه با این تصاویر کلیشهای کاملا متفاوت است.
ما در قرن بیستویکم، در محاصرۀ هزاران فرقۀ ریز و درشت قرار گرفتهایم. خبر بد این که، قطعا هر کدام از ما نیز در چندتایی از این فرقههای مدرن عضو هستیم. اگر باور ندارید، همین الان به پیکسلهای روی کیفتان یا استیکرهای پشت لپتاپتان یا حتی تصویر بکگراند گوشیتان نگاهی بیندازید.
بگذارید از خودم شروع کنم:
من روی لپتاپم یک استیکر Star Wars چسباندهام، زنگ موبایلم، موسیقی معروف جنگ ستارگان است حتی اسم وایفای را هم May the force be with you (شعار معروف شوالیههای جدای در جنگ ستارگان) گذاشتهام و اکثر اوقات برای ورزش کردن تیشرتی با همین عبارت را به تن میکنم.
از همۀ اینها نتیجه میگیرم که با خوشحالی و افتخار، عضوی از فرقۀ جنگ ستارگان هستم، البته تا همین امروز.
این روزها مشغول خواندن کتاب “مصائب من در حباب استارتاپ” از هستم. دنیل لاینز، نویسندۀ این کتاب که سالها بهعنوان روزنامهنگار در نشریۀ نیوزویک کار میکرده، به خاطر تعدیل نیرو در ۵۱ سالگی از کار بیکار میشود. به همین دلیل تصمیم میگیرد به یکی از معروفترین استارتاپهای سیلیکونولی، یعنی هاب اسپات بپیوندد. او در این کتاب از تجربیات چندماهۀ خود از حضور در فضای استارتاپی نوشته و با نگاهی نو و البته انتقادی به بررسی فرهنگ جاری در چنین فضاهایی پرداخته است.
بیایید بخشی از این کتاب را با هم بخوانیم:
کولاِیدخوری اصطلاحی است که آدمهای سیلیکونولی برای توصیف فرایند بلعیده شدن آدمهای معمولی به درون سازمانها و حل شدنشان در آنها به کار میبرند. اپل و گوگل به داشتن کولاِیدخورهای زیاد معروفاند. اما همۀ استارتاپهای فناور همینطور به نظر میرسند. باور به این که شرکتتان فقط برای پول درآوردن کار نمیکند، که کاری که میکنی معنی و هدفی دارد، که شرکتی که رسالتی دارد و تو هم میخواهی سهمی در این رسالت داشته باشی، از بزرگترین پیشنیازهای کار کردن در اینجور جاهاست.
معلوم نیست چه فرقی با پیوستن به یک فرقه دارد. تفاوت کارمند وفادار و فرقهایِ مغزشسته چیست؟ چه میشود که کسی از اولی به دومی تبدیل میشود؟
مرزها مبهماند. نمیدانم اتفاقی است یا عمدی اما به نظر میرسد شرکتهای فناور از شگردهایی شبیه شگردهای فرقهها استفاده میکنند.
فصل پنجم
لاینز در این کتاب اشاره میکند که یکی از ویژگیهای عضویت در فرقه، شستشوی مغزی است. به این معنا که تفکر فردی جای خود را به تفکر فرقهای میدهد. زیرا مادامی که شما مثل بقیۀ اعضا فکر کنید، در فرقه پذیرفته میشوید. در این حالت تفکر فردی و شخصی دیگر معنایی ندارد و شما دقیقا همانطور فکر میکنید که رهبر فرقه از شما انتظار دارد.
دقیقا به همین دلیل، عضویت در فرقهها میتواند برای شما بیش از آنچه که فکر میکنید، خطرناک باشد.
در ادامۀ این مقاله راهنمایی برای تاسیس فرقۀ یک نفره به شما ارائه میدهیم تا بتوانید خود را از دست فرقههای ریز و درشت زندگیتان نجات دهید.

گامهای مهم برای راهاندازی فرقۀ یکنفره
۱- اصول اولیهتان را پایهریزی کنید
شما باید در اولین گام، زیربنایی محکم برای فرقۀ خود بسازید. این اصول اولیه، همانچیزهایی هستند که قرار است شما را محکم به زمین میخ کنند تا با هر وزش بادی، جابجا نشوید. این اصول، قرار است بهعنوان تکیهگاهی برای شما عمل کنند که باید به آنها پایبند باشید.
لازم نیست تعداد زیادی از این اصول را برای خودتان لیست کنید، گاهی حتی یک اصل ساده میتواند برای شما کافی باشد. مثلا ممکن است بنا را بر صداقت بگذارید، یا حتی بر مهربانی.
برای انتخاب این اصول، لازم نیست در هر قوطی عطاری آنها را بجویید، یا از کسی تقلید کنید. بهترین کار، نگاهی دقیق به درون خودتان و بررسی نقاط عطف و لحظات سرنوشتساز زندگیتان است. تا به حال برای رد شدن افراد از کدام خط قرمزتان، عصبانی شدهاید؟ یا برایند کلی از مفهوم زندگی شما در حال حاضر چیست؟
بگذارید یکی از اصول اولیۀ خودم را بگویم، جملهای که سالها پیش جایی خواندم و نمیدانم از چه کسی است:
تمام جهان، ارزش اشکهای یک کودک را ندارد.
۲- متر و معیارهای خودتان را داشته باشید
شما باید بتوانید یک معیار شخصی برای خود داشته باشید تا بتوانید بر اساس چارچوب و اصولی که برای خودتان تعریف کردهاید، گزارهها و رخدادهایی که در زندگی با آنها مواجه میشوید را ارزیابی کنید. مثلا ممکن است یک نفر، مترش را بر حسب پول تنظیم کرده باشد، بنابراین همیشه تصمیمهایی میگیرد که نفع مادی بیشتری برایش داشته باشد.
متر شما باید با اصول اولیهتان همخوانی داشته باشد، وگرنه دچار تناقضات فلسفی میشوید. نمیتوانید اصل را بر صداقت و درستی گذاشته باشید، اما متر خود را بر حسب پول تنظیم کرده باشید. چون ممکن است در زندگی بر سر دو راهیهایی قرار بگیرید که ناچار شوید یکی از این دو را نادیده بگیرید.
۳- پافشاری نکنید
پافشاری بیش از حد میتواند در دراز مدت، شما را به انسانی متعصب تبدیل کند که نمیتواند هیچ نظری خلاف عقیدۀ خود را بشنود. از طرف دیگر، زمانی که بر چیزی زیاده از حد پافشاری و سماجت کنید، ناخودآگاه خودتان را درون قفسی زندانی میکنید که ممکن است نتوانید به راحتی از دستش آزاد شوید.
نمونۀ بارز چنین اتفاقی را میتوانید در دنیای علم ببینید: نظریات جدید علمی همواره توسط آنانی بسط و گسترش پیدا کردهاند که دیدی آمیخته با تعصب بر نظریات قبلی نداشتند و توانستند زوایای جدیدی را ببینند که نظریهپردازان متعصب، از آنها غافل شدهاند.
۴- نسبیت را دست کم نگیرید
همیشه این را به یاد داشته باشید که قطعیات این جهان، بسیار بسیار کمتر از نسبیات آن است. به این معنا که بسیاری از گزارهها، شیوههای تفکر، نظریات و رخدادها پدیدههایی کاملا نسبی هستند و در گذر زمان با تغییر معنا مواجه میشوند. علاوه بر فاکتور زمان، مکان هم میتواند در نسبی بودن بخش عظیمی از گزارهها تاثیر بگذارد.
کانتکست یا بافت اقتصادی، اجتماعی، جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی هر جامعهای میتواند بر نحوۀ دریافت معنا در انسانهای ساکن در آن محیط تاثیری قابل توجه بگذارد.
مفاهیمی مثل آزادی، در هر ملت و جامعهای متفاوت است، بنابراین همیشه توجه داشته باشید که دلیل نمیشود که همۀ مردم جهان، همانگونه فکر کنند که شما میکنید.
۵- از تفاوتها نترسید
این جهان یک کارخانۀ بزرگ نیست که انتظار داشته باشید محصولات و خروجیاش (یعنی آدمها) همه شبیه به هم از آب دربیایند. هر انسانی درون خودش یک جهان و منظومۀ فکری متفاوت از بقیۀ ۸ میلیارد نفر انسان ساکن کرۀ زمین دارد. درست است که هر کدام از ما با دیگران اطرافمان در مسائلی ریز و درشت اشتراکاتی داریم، اما این دلیل نمیشود که همه باید عینا شبیه به هم باشیم.
بنابراین آنهایی که با شما متفاوتند را صرفا به خاطر تفاوت طرد نکنید. همانطور که لزومی هم ندارد همیشه در بند آنانی باقی بمانید که به شما شبیه هستند.
۶- در دام تایید و تمجید زیاد نیفتید
چرا انسانها عاشق عضویت در گروهها هستند؟ از هزاران سال پیش که اجداد شکارچیمان متوجه شدند که نمیتوانند به تنهایی در دنیای وحشی و خشن بیرون از غارهایشان دوام بیاورند، تا همین امروز که ما نوادگان متمدن و شهروندان دیجیتال تنگاتنگترین ارتباطات تاریخ را با هم تجربه میکنیم، در هر حالت و زمانهای که زندگی کنیم، برای رشد و توسعۀ فردی و اجتماعی به یکدیگر نیاز داریم.
خاصیت عضویت در گروهها همین است، که از هم یاد بگیریم، بر عمیقترین مشکلات یکدیگر نور بتابانیم و مشکلات را آشکار کنیم، از هم یاد بگیریم و بر چالشها غلبه کنیم و شبکۀ ارتباطیمان را گستردهتر کنیم تا بتوانیم موقعیتهای بهتری را در آینده تجربه کنیم. در یک کلام، بودن در یک گروه میتواند ما را رشد دهد و زنده نگه دارد.
اما خبر بد این که ما ناخواسته در دام بسیاری از گروههایی میافتیم که نه تنها نمیتوانند از ما آدمهای بهتری بسازند، بلکه موقعیت رشد را نیز از ما دریغ میکنند. یکی از واضحترین نشانههایی که میتوانید چنین گروههای مخربی را کشف کنید، تعریف و تمجید زیاد است. ما بهترینم، هیچ کس به اندازه ما خوب نیست، بهترین استاد/مربی/رییس جهان را داریم، تمام پاسخهای جهان در دست ماست و مواردی از این دست، یعنی این که قرار نیست هرگز در چنین جمعی، مشکلاتتان را بشناسید و برای رفع آنها آستین بالا بزنید.
۷- خودتان را مرکز عالم ندانید
قرار نیست فرقۀ یکنفره بهانهای برای دامن زدن به خودشیفتگی ما شود. بلکه هدف این است که در مدار افرادی که خودشان را مرکز عالم میدانند زندانی نشویم. همیشه به یاد داشته باشید که قرار نیست زمین و زمان در خدمت فرمایشات و افاضات شما باشند. شما پایه و ستون جهان نیستید که با نبودنتان، بنیان هستی در هم بشکند. وجود هر انسانی، در بهترین حالت میتواند تاثیری در کیفیت زندگی و هستی بگذارد، اما زندگی میلیاردها انسان قبل از ما در تاریخ ثابت میکند که این جهان بدون ما هم میتواند به زندگی خود ادامه دهد.

در آخر
من عاشق ساختن پازل هستم. پازلهایی با قطعات زیاد و که هر کدام شکل و اندازه و رنگ متفاوتی دارند. سالهاست که بر دیوار خانۀ ما پازلی قاب شده با طرح گلهای آفتابگردان ونگوگ آویزان است و من هر بار از دیدنش لذت میبرم. به گمانم زندگی برای من بیش از هر چیز شبیه به یک پازل است و من تنها یکی از هزاران هزار قطعهی آن هستم. پازلی که قرار است در جای درست خودم و در کنار قطعات دیگر قرار بگیرم تا در نهایت تصویری زیبا بسازیم و بر دیوار خانهای آویزان شویم.
ممنونم مینوی عزیز. منتظر ادامهی مطلبت هستم. جالب بود.
سلام.
مینو جان انقدر مطلبت جالب بود که منو تا به اخر با خودش برد. منتظر ادامهش هستم.
موفق باشی
سلام
مینو جان انقدر مطلبت جالب بود که منو مشتاقانه با خودش تا اخر برد.
منتظر ادامهش هستم. موفق باشی
مینو جان منتظر ادامه مطلبت هستم تا فرقه یکنفره خودم را راه بندازم😉
میتو جان منتظر ادامه مطلبت هستم تا فرقه یکنفره خودم را راه بندازم.