یکی از شبهای تابستان سال ۳۶۵ قبل از میلاد، شعلههایی که از سوختن معبد بزرگ آرتمیس بر فراز تپههای شهر اِفِسوس، از شهرهای مهم یونان باستان و جایی در حوالی اِزمیر کنونی در ترکیه، به آسمان برمیخاست شب را مثل روز روشن کرده بود. معبدی باشکوه ساخته شده از سنگهای مرمر با صدها ستون که به افتخار یکی از بزرگترین ایزدبانوان یونان باستان، آرتمیس، دختر زئوس خدای خدایان و ایزدبانوی پرافتخار شکار، حیوانات وحشی و الهه ماه برافراشته شده بود اما در آن شب تمام آن هیبت و عظمت به مشتی از خاکستر تبدیل شد.
عامل آتشافروزی خیلی زود دستگیر و در دادگاه محاکمه شد. هروستراتوس، شهروند یونانی که تعمدا آتشسوزی را به راه انداخته بود به شکنجه و اعدام محکوم شد. او در دادگاه با افتخار مسئولیت آتشسوزی را برعهده گرفت و تاکید داشت که خودش به تنهایی این فاجعه را به راه انداخته و به کار خود افتخار و مباهات میکرد.
او در آخرین جملاتش لحظاتی پیش از اعدام گفته بود از آنجایی که میدانسته در زندگیاش هرگز به خاطر هیچ کاری شناخته نمیشود و نامش در صفحات تاریخ ماندگار نخواهد شد، برای این که به شهرت و جاودانگی ابدی برسد کاری چنین نابخشودنی را مرتکب شده و بدنامی و ننگی به این سیاهی را با خوشحالی و رضایت قلبی پذیرفته است.
علاوه بر شکنجه و اعدام، دادگاه مجازات دیگری را نیز برای هروستراتوس مشخص کرد: Damnatio memoriae که در زبان لاتین به معنای محکومیت به فراموشی است و برای دشمنان ملت به کار گرفته میشد. هروستراتوس معبد مقدسترین خدای اِفِسوس را برای جاودان شدن نامش در تاریخ به نابودی کشاند، پس حداقل مجازات برای او گمنام ماندن است.
مطابق چنین حکمی، نام بردن از هروستراتوس در هر کجا و به هر شکل ممنوع بود. نام او نباید در هیچ کتاب تاریخی ثبت میشد، به زبان آوردن نامش حتی در آرامترین زمزمهها در پستوی خانهها نیز در حکم قانونشکنی به حساب میآمد. گرچه سرپیچی مورخی به نام تئوپومپوس از این حکم باعث شد تا امروزه بدانیم هروستراتوس، شهروند یونانی ساکن شهر اِفِسوس در شبی که اسکندرکبیر به دنیا آمد، یکی از مهمترین بناهای تاریخ و یکی از عجایب هفتگانه را به خاطر به دست آوردن شهرت و اعتباری ابدی با خاک یکسان کرد و لقب اولین تروریست تاریخ را به نام خود زد. اما هیچ اطلاعات دیگری از هروستراتوس در دست نیست، نمیدانیم چند سال داشته یا خانواده و نسبش چگونه بوده و حتی نمیدانیم که نام واقعیاش هروستراتوس بوده یا تئوپومپوس از ترس مجازات این نام مستعار را بر او گذاشته است. اما همین اندک اطلاعات باعث شده تا امروز مفهومی داشته باشیم به نام سندروم هروستراتوس. سندرومی که فرد مبتلا به آن به دلیل اشتیاق بیش از اندازه به شهرت و ماندگاری نامش و همچنین علاقه دیوانهواری که به قدرت دارد، دست به اعمال خرابکارانه و ننگینی میزند. زیرا بدنامی را از گمنامی برتر میداند. امروزه میدانیم که بسیاری از خودکامگان تاریخ، افرادی هروستراتیک بوده و هستند که برای به دست آوردن افتخاری پوشالی، در پی نابود کردن شکوه و افتخاری واقعیاند.
افراد هروستراتیک چه ویژگیهایی دارند؟
آلبرت بروویتس از پژوهشگران حوزه جرم و جنایت، در کتاب خود با نام “تروریسم برای کسب افتخار” به بررسی سندروم هروستراتوس میپردازد. او معتقد است افراد هروستراتیک و کنشها و ویژگیهای مشخصی را از خود نشان میدهند که شامل این نشانهها میشود:
۱- شور و علاقه بیحدوحصر به شهرت یا سوءشهرت. یکی از مهمترین رانههای تحریککننده این شور و اشتیاق، علاقه به قدرت است. بنابراین افراد هروستراتیک اعمال مجرمانه خود را به تنهایی مرتکب میشوند تا مجبور نشوند بدنامی و شهرت را با شخص دیگری تقسیم کنند و تمام این قدرتنمایی را به نمایشی تکنفره تبدیل کنند که خود ستاره اول و آخر آن شوند.
۲- یکی از مهمترین اهداف از انجام کنشهای هروستراتیک، ایجاد تجربه ترس، وحشت، استرس و ناامنی در میان افراد جامعه است.
۳- مهمترین قربانیان این افراد برای خرابکاری را بناها و داراییهای عمومی پرشکوه، تاریخی، مقدس، پرافتخار و آیکونیک تشکیل میدهند. زیرا شکوه خود را در اثر از بین بردن افتخارهای مرسوم جامعه میدانند بنابراین هرچه هدف تخریب آنها از ابهت بیشتر و نام بزرگتری بهره ببرد، سوءشهرتی که به دست میآورند نیز بزرگتر خواهد بود.
۴- احساساتی نظیر بیگانگی با دیگران، میانمایگی، تنهایی، شکست و حسادت از مهمترین عوامل تحریککننده برای افراد هروستراتیکاند.
۵- افراد هروستراتیک معمولا به آسیب دیدن در ازای عمل مجرمانه خود تمایل نشان میدهند. مانند هروستراتوس که میدانست مطابق قوانین حاکم، آتش زدن معبد آرتمیس میتواند منجر به اعدام او شود. اما رسیدن به شکوه و افتخار ناشی از اعمال مجرمانه برای این افراد به قدری ارزشمند است که حاضرند برای رسیدن به آن بهای سنگینی را بپذیرند.
۶- اعمال هروستراتیک معمولا جنبهای توهینآمیز نسبت به فرهنگ و عرف جامعه با خود به همراه دارند. زیرا افراد هروستراتیک معمولا اهدافی را برای تخریب انتخاب میکنند که برای جامعه از ارزشهای فرهنگی، تاریخی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی زیادی برخوردارند و تبدیل به آیکونهایی حامل معنا شدهاند.
۷- میل شدید به شهرت برای بسیاری از هروستراتیکها با محرکهای دیگری از جمله عوامل شخصی یا ایدئولوژیک ترکیب میشود و به همین دلیل اعمال خرابکارانه آنها میتواند تاثیرات مخرب بسیار بیشتری داشته باشد.
نمونههایی از سندروم هروستراتوس در تاریخ
حملات ۱۱ سپتامبر، ۲۰۰۱
کمتر کسی است که درمورد حملات تروریستی القاعده به آمریکا در این روز نداند. زمانی که چهار هواپیمای مسافری آمریکایی توسط اعضای این گروه تروریستی ربوده شد و در مهمترین حمله، دو فروند از آنها خود را به برجهای دوقلوی تجارت جهانی نیویورک، از سمبلیکترین بناها و نمادهای آمریکایی کوبیدند و بزرگترین حادثه تروریستی آمریکا در تاریخ را رقم زدند. همانطور که پیشتر گفته شد، اثبات قدرت آمیخته با ایدئولوژی یکی از ویژگیهای مهم کنشهای هروستراتیکاند.

آتشسوزی معبد طلایی کینکاکوجی، ۱۹۵۰
معبد طلایی کینکاکوجی در کیوتو، یکی از باارزشمندترین معابد ذِن در ژاپن در دام سندروم هروستراتوس گرفتار و در جریان یک آتشسوزی به دست راهبی جوان به نام شوکن هایاشی در یک شب تابستانی به تلی از خاکستر تبدیل شد. در جریان این آتشافروزی علاوه بر معبد، آثار ارزشمند دیگری نظیر مجسمههایی از راهبان بزرگ و نقاشیهایی ارزشمند بر سقف بنا که جزو گنجینههای ملی ژاپن محسوب میشدند نیز از دست رفت.

هایاشی که در آن زمان جوانی بیستساله بود، پس از برافروختن آتش تصمیم به خودکشی گرفت و با چاقو ضرباتی به سینه خود وارد کرد و همینطور مشتی قرص خوابآور خورد، اما خیلی زود توسط پلیس پیدا شد و از مرگ نجات پیدا کرد. مادر هایاشی توسط پلیس به کیوتو فراخوانده شد و پس از اطلاع یافتن از این ماجرا، از شدت ناراحتی و شوک عصبی وارد شده به قصد خودکشی خود را از قطار بیرون انداخت. هایاشی در جریان محاکمه به ۷ سال زندان محکوم شد. اما به دلیل تشخیص بیماریهای روانی پس از پنج سال از زندان آزاد شد و در نهایت یک سال بعد در اثر بیماری سل از دنیا رفت.
هایاشی در تمام طول زندگی از چهره زشت خود در رنج بود و یکی از دلایلی که معبد طلایی را به آتش کشید، “نفرت از زیبایی” بود. او میخواست به همه نشان بدهد که زیبایی فانی است و در چشم برهم زدنی میتواند نابود شود و این هایاشی است که با چهره زشت خود میتواند از جاودانگی بهره ببرد نه نمای طلایی و دلربای معبد زیبای کینکاکوجی.

تخریب مجسمههای بودا در بامیان، ۲۰۰۱
تندیسهای غولپیکر بودا که در میان کوههای بامیان افغانستان از قرن ششم میلادی پابرجا بودند و به عنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شده بودند، در سال ۲۰۰۱ به دست گروه تروریستی طالبان تخریب شدند. این پیکرهها که ۵۳ و ۲۵ متر ارتفاع داشتند و بزرگترین مجسمههای سنگی جهان به شمار میرفتند با فتوای ملامحمد عمر با اصابت خمپارههای جنگی تخریب شدند. یونسکو از این اقدام با عنوان دهشتافکنی فرهنگی نام برد. پیش از طالبان نیز در طول تاریخ فرومانروایان دیگری از جمله چنگیزخان تلاشهایی برای نابودی این پیکرههای شگفتانگیز انجام داده بودند، که بار دیگر ثابت میکند هروستراتیک بودن یکی از ویژگیهای جداییناپذیر از خودکامگان در طول تاریخ بوده و است.

ما کدام را انتخاب میکنیم؟ خلق یا نابودی؟
نابودی و تخریب آنچه که در نظر یک جامعه ارزشمند محسوب میشود، عنصر اصلی در تفکر افراد هروستراتیک است. آنها توان آفرینش ندارند، برای همین دست به تخریب میزنند. زیرا خلق کردن کار دشواری است. خلق به معنای ساختن چیزی که تاکنون وجود نداشته است و به معنای اضافه کردن ارزشی جدید به جهان. اما نابودی آسان است. با یک کبریت و اندکی بنزین میتوان همه چیز را به آتش کشید. فرقی نمیکند معبد آرتمیس باشد یا جنگلهای چند صد ساله. اما آتش زدن و نابود کردن برای از میان بردن حقیقت، کاری است که خودکامگان میکنند. آنهایی که همه چیز را درست یا غلط میدانند و جهان را سیاه و سفید میبینند. کسانی که نمیتوانند درخشش را تحمل کنند و همواره در پی خاموش کردن آن هستند.
سندروم هروستراتوس از دل یک داستان تاریخی چندهزارساله برآمده، اما مفهومی است که در هر روز زندگی ما جریان دارد. برای یافتن هروستراتیکها حتما نباید به دنبال آتشافروزیهای بزرگ و جنگهای پر سروصدا باشیم. در میان خبرهای روزمره، تصمیمهای سیاستمداران، لایحهها و قوانین غیرتخصصی، سیستمهای فرهنگی و هنری و هر کجایی که قدرت در دستان آدمهای عاشق خراب کردن قرار دارد و ذهنهای آفرینشگر منفعل، بدون کنش و ناامید در گوشه رینگ گیر افتادهاند، میتوان رد پایی از هروستراتوسها را پیدا کرد.